اين وبلاگ براي آرشيو طنزواره هاي منتشر شده در دوهفته نامه فرصت راه اندازي شد؛برداشت از مطالب وبلاگ با ذكر منبع اشكالي ندارد.// چون هواي خنده در دنيا پس است.......... يك نفر را هم بخنداني بس است// منتظر نظرات سازنده شما هستم.
  • قالب وبلاگ
  • سرگل
  • فرصت
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قلقلك و آدرس fr2.lxb.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 58138
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


مدارس پاستوريزه

اي مرغ! تو را چه شد كه ناگاه      از سفره مردمان پريدي؟!

جز عشق و صفا و مهرباني      در سفره ما مگر چه ديدي؟!

يكي از راه هاي خوب و مفيد براي غلبه بر بسياري از فشارهاي زندگي "تلقين" است. من هم چند روزي مي شد كه با اين شيوه خود را آرام كرده بودم؛ مثلا با خودم مي گفتم: "پا به ماه نيستي كه زنخدان بچه ات بجنبد" يا "سن و سالت هنوز آنقدر بالا نرفته كه مجبور باشي گوشت سفيد بخوري"،"حالا گيرم چند وقتي مرغ نخوردي، آسمان كه به زمين نمياد! اينكه چيز مهمي نيست". در همين افكار غوطه ور بودم كه ناگهان دو بيت بالا از خاطرم گذشت و وسوسه اي عجيب در من بوجود آمد كه يك شعر از همين دو بيت بسازم؛ داشتم تقلا مي كردم كه چند بيت ديگر بسرايم كه گفتگوي دو خانم ميانسال از صندلي پشتي اتوبوس توجهم را جلب كرد؛ از شما چه پنهان ژورنال نويسي و خبرنگاري يه جورائي حس فضولي را در آدم تقويت مي كند؛ اين دو خانم محترم يه جورائي براي ثبت نام بچه هاشون براي همديگه كلاس گذاشته بودند:

اولي: طلعت جون! اسم هر كسي را كه تو اين مدرسه نمي نويسن؛ حتما بايد معدل بچه بالاي نوزده باشه و نمره علوم و رياضي و انضباطش هم نبايد زير هيجده باشه .

دومي: اين مدرسه كه ما اسم آقا فرشادمون را نوشتيم؛ علاوه بر معدل بيست، امتحان ورودي هم گرفت؛ اون هم چه امتحاني، دست كمي از كنكور نداشت. تازه پدر فرشاد كلي اين طرف، اون طرف زد و اين و اون را ديد و قول كمك مالي به مدرسه را هم داد تا قبول كردند فرشادمون امتحان بده؛ خدا مي دونه چه مدرسه ايه، بنر دانش آموزا و معلماش را سر فلكه نديدي؟ مديرش هم بلند قد و خوش تيپه...

كم كم اعصابم خط خطي شد؛ آخه بلند قدي مدير چه ربطي به خوبي مدرسه داره؟! رشته افكار مفيدم پاره شد و ديگه هر چه خواستم به ادامه سرودن شعر بينديشم، نشد كه نشد.

نمي دانم چرا كارهاي ما مردم اينجوري شده و چرا انجام يه كار معمولي برامون به اندازه فرستادن موشك به فضا انرژي و وقت مي بره.كارهاي ساده آنچنان پيچ و تاب پيدا كرده كه اصلا گاهي وقت ها از انجامش منصرف مي شويم .

قديم ترها كه اين طوري نبود؛ مثلا هروقت هوس مرغ مي كرديم، پدرمون يكي از بچه ها را صدا مي زد و اون بچه هم في الفور مي رفت گوشه حياط و دستش را داخل"كتونه"مي كرد و يك مرغ مي زد زير بغل و مي برد سر كوچه پيش سلموني يا قصاب محل و سر مي بريد و شب همه اعضاي خانواده دلي از عزا در مي آوردند. يا مثلا اواخر تابستون تازه پدر يادش مي افتاد كه بايد بچه اش را در مدرسه ثبت نام كند؛ صبح زود به همراه فرزند به نزديكترين مدرسه مي رفت و ظرف يكي-دو ساعت با هزار عزت و احترام اسم بچه را مي نوشت و بلافاصله هم بيل را برمي داشت و به صحرا مي رفت و مشغول در آوردن يك لقمه نان حلال مي شد. داخل مدرسه هم همه جور دانش آموزي وجود داشت؛ از درس خوان ترين دانش آموزان گرفته تا شيطان ترينشان و اين بچه ها كنار هم بزرگ مي شدند و استعدادهاي مختلفشان با هم مخلوط مي شد؛ خوب و بد همديگر را مي ديدند و قضاوت مي كردند و از دل همين مدرسه ها چه انسان هاي بزرگي بيرون مي آمدند.

اما الان داريم بچه ها را پاستوريزه بار مي آوريم؛ در برخي از مدارس فقط دانش آموزان ممتاز(از نظر معدل) نوشته مي شوند؛ تازه در اكثر مدارس اگر ديوار به ديوار مدرسه باشي بايد با دادن قبض آب و برق اين را ثابت كني و گاهي وقت ها حتي كارنامه پدر بچه را هم طلب مي كنند؛ بعد از طي كردن اين خوان ها اولياي مدرسه كارنامه بچه را مي گيرند و چند مرتبه از پائين به بالا و برعكس آن را نگاه مي كنند و بعد مي پرسند چرا نمره انضباط 15 است ، و تازه بايد راست و دروغ سر هم كني كه مثلا پارسال بچه تصادف كرده و چند روزي به مدرسه نرفته است .

شايد اگر همين طور پيش برود سال هاي آينده مديران مدارس براي ثبت نام "ام آر آي" ستون فقرات يا "چكاب كلي" طلب كنند و مثلا به ولي دانش آموز بگويند: "مهره پنجم ستون فقرات فرزند شما دو ميليمتر انحراف به چپ دارد يا شست پاي راست اين دانش آموز كمي بزرگتر از معمول است و بنا براين از ثبت نام وي معذوريم!! ".

به نظر مي رسد حواسمان جمع نبوده و آموزش و پرورش ما دوباره طبقاتي شده. چيزي كه اوايل انقلاب آن را آفت تعليم و تربيت مي دانستيم : پول دارها ، بي پول ها معدل خوب ها ، معدل بدها با انضباط ها ، بي انضباط ها بالا شهري ها ، پائين شهري ها بچه فلاني ها دولتي ، غير انتفاعي ، نمونه مردمي و ....

:: موضوعات مرتبط: طنزواره هاي خودم، ،
:: برچسب‌ها: مدرسه, مدير, مرغ, تلقين, پاستوريزه,
نویسنده : ف.فرح بخش

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد